علی اصغر علی اصغر ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

علی اصغرعزیز مامان

شکار لحظه ها

                            دوستت دارم مامانی یه سری عکس داری که یواشکی مامان ازت گرفته داری تلویزیون تماشا می کنی داری به پیشی گربه ات غذا می دهی >www.kalfaz.blogfa.com >www.kalfaz.blogfa.com رفتی پیش ثنا می خوای بوسش کنی وپستونکش ازش بگیری >www.kalfaz.blogfa.com           ...
24 مرداد 1391

راه رفتن گل پسرم

عمر مامانی     می دونی داری کم کم راه میری تا میخوای قدم برداری می افتی     دیشب یه قدم برداشتی ،داشتیم با بابایی تشویقت می کردیم که یهو افتادی وعصبانی شدی ویه جیغ  بلند زدی وبه ما فهموندی که ساکت باشیم وتمرکزتو  به هم نزنیم   می دونی مامانی اینقدر خوشحال شدم که راه می ری انگار دنیا را به مامان دادند خیلی خیلی دوستت دارم عشق وامید وزندگی مامانی   ...
21 مرداد 1391

تولدت مبارک

    می دونی تولدت افتاده توی شبهای قدر اینه که برات جشن نگرفتیم انشااله بعد از ماه مبارک رمضان برات  جشن  می گیریم       تولد گلم مبارک ...
21 مرداد 1391

منتظر

سلام به پسر گللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللم می دونی مامانی امروز منتظر به دنیا اومدن یه نی نی دیگه هست نی نی دایی ابوالفضل الان زن دایی بیمارستان وما همچنان منتظر  ا نشااله به سلامتی به دنیا بیاد ویه همبازی خوب برای شما بشه عزیزمممممممممممممممممممممممم خاله فاطمهبا بابایی امروز میرن برکوک     
8 تير 1391

سفر به تهران

سلام ني ني جونم مي دوني ماماني يه سفر كاري براي مامان پيش آمد كه مجبور بودم كه برم    اين بود كه با بابا جون ومامانجونت وخاله فاطمه وعمو حاجي آبادي روز دوشنبه 1/03/1391راه فتاديم بعد كه رسيديم رفتيم خونه دايي نظام بعد ازاينكه كارهاي ماماني تموم شد روز پنجشنبه رفتيم مرقد امام خميني از اونجا رفتيم شاه عبدالعظيم بعدش بازار توي حرم شاه عبدالعظيم با آرش دايي عكس گرفتيم خيلي خوشحال بودي همش دوست داشتي ببرمت كناركبوترها    شب كه شد رفتيم خونه وروز بعدش برگشتيم خونمون             علي اصغر با آرش جون در امامزاده شاعبدالعظيم ...
7 خرداد 1391

شعرهای کودکانه

 جوجه جوجه جوجه طلائی     نوکت سرخ و حنائی   تخم خود را شکستی     چگونه بیرون جستی   گفتا جایم تنگ بود       دیوارش از سنگ بود   نه پنجره نه در داشت   نه کس ز من خبر داشت   دادم به خود یک تکان   مثل رستم قهرمان   تخم خودرا شکستم       اینجوری بیرون جستم       خرگوش ناز كجايي ؟ آي گوش دراز كجايي؟ قايم نشو زير زمين بيا بيرون  منو ببين من موش دم درازم به اين دمم مي نازم تو هم كه گوش درازي به اون...
18 ارديبهشت 1391

دندون در آوردی

سلام نی نی مامان می دونی مامانی من الان توی دو شیفت میام سرکار و تو روپیش مامان جونت می زارم خیلی خیلی به من سخت می گذره همه می گن که تو لاغری وکوچولو موندی فردا برات نوبت دکتر گرفتم ببرمت دکتر تا برات آزمایشی بنویسه ببینم مشکلی که نداری از بابت اینکه رشد نداری و وزن اضافه نمی کنی اشتهات خوبه وهرچی می دیم از ته دل می خوری ولی اضافه وزن اصل نداری حالا بگذریم از دندونات برات بگم مامانی که دوتا کوچولو در آوردی وهمه چیز رو گاز می گیری وقتی که غذا می خوری تا کامل دهنت خالی نشه لقمه دیگه ای رو قبول نمی کنی انقدرلقمه را دور دهنت می چرخونی که ما خسته می شیم و وقتی که قورتش میدهی خودت با اشاره می گی بدین لقمه بعدی رو ...
18 ارديبهشت 1391

سر کار رفتن علی اصغر

سلام علی اصغرم دیروز تورا بردم سرکارم خیلی  نگران بودم که مبادا برایت مشکلی بوجودآید    چون مامانی موقع رانندگی یه خورده دلهره دارد وقتی که کسی نیست و تو تنهایی یک کم بیشتر می شود.  وای ....وای ..... وای ...
17 ارديبهشت 1391