تولد
سلام به گل پسرم مامانی این روزا اینقدر دققه فکریش زیاد شده که حد نداره نمی تونم برا پسرم باشم وباهات بازی کنم وفقط شبا ست که همدیگر رو میبینیم اونم که شما می خوابی باید از مسافرت که یهویی رفتیم برات بگم وعکساشو برات بزارم دیروز م که(28/6/95 )اخر تونستم با تاخیر تولدتو بگیرم شرمنده مامانی عکساشو برات میزارم کیکم خودم درست کردم دوستت دارم خیلی زیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییاد ...
نویسنده :
مامان جون
11:33
بدون عنوان
عمر باید بگذرد تا بفهمی بیشتر غصه هایی که خوردی نه خوردنی بود نه پوشیدنی ! فقط دور ریختنی بود …! و چقدر دیر میفهمیم که زنــدگـی همین روزهاییست که منتظـر گذشتنش هستیم …! همیشه به یاد داشته باشیم و فراموش نکنیم ، “ مقصد”، همیشه جایی در “انتهای مسیر” نیست ! “ مقصد” لذت بردن از قدمهاییست، که برمیداریم .
نویسنده :
مامان جون
13:04
انسان باش
انسان باش،،، ﭼﻪ ﻓﺮقـے ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ و ﯾﺎ شعبان تير باشد و يا آبان دسامبر باشد و يا ژوئن،،، ﻫﺮ ﺭﻭﺯے ﮐﻪ ﺩﺳﺘے ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘے ﺩاــے ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﯼ ﺍشکــے ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧــے،،،
نویسنده :
مامان جون
13:03
بدون عنوان
سلام پسر قشنگم باید مامانی ببخشی که نمی تونم زیاد برات از خاطراتت بنویسم این روزا دیگه هوایی شدی ودیگه نمی ری مهد ومنم موندم که چه کار کنم وگل پسرم کجا بفرستم وپیش کی بزارم خیلی خسته ام مامانی خیلی دوستت دارمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم یه سری از عکساتو برات می زارم عکس تو مهدتون موقع تمرین سرود برای جشن پایان سال تحصیلی تون اینم عکس داخل کلاس تون در حال درست کردن کاردستی این عکسی که عمو محمد از تون گرفته موقعی که می خواستیم بریم سفره صلوات خونه خاله مریم ...
نویسنده :
مامان جون
10:04
عکس در مهد
بدون عنوان
چه دعای کنمت بهتر از این خنده ات از ته دل گریه ات از سر شوق روزگارت همه شاد سفره ات رنگانگ وتنی سالم وشاد که بخندی همه عمر ...
نویسنده :
مامان جون
9:46